صاحبدلان

صاحبدلان

فرهنگی . اجتماعی . ادبی

م . توحیدی
م . توحیدی

به وبلاگ من خوش آمدید http://mata.lxb.ir
mata.1952@yahoo.com


تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان صاحبدلان و آدرس mata.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پیوند ها

صاحبدلان

زندگی سلام

گلشن چت

مطالب اخير

داریوش شاه

اصول کلی مکتب فکر دکتر شریعتی

عاشق زندگی

روز و روزگارتان خوش باد

دوست یا برادر

دشمننی روسیه با ایران

ما نابیناییم!

برگی از تقویم تاریخ

فقه آسان

قدیما

افراد منفی

سخن گفتن با خدا

آداب شریعت

نام خانوادگی

نگفتمت مرو آنجا

همه ما شریک جرم هستیم

بهترین ها

اگر برای ....

سلام صبح بخیر

ایام گل و یاسمن و عید صیام

سلام عید فطر

شب آمرزش و غفران

خوش بینی و فعالیت های اجتماعی

روزتون بخیر

قبله ی آمال

عجب و تکبر

گناه و گناهکار

یک نامه دوستانه برای بانوی من

انسانهای نیکوکار

هر چیز و هر کار در زمان خودش باید انجام شود

آتش به اختیار

دوست خوب من سلام

آنانکه نمی اندیشند.

مذهب چیست؟

ماه کنعانی من

فاصله تولد تا مرگ

حجاب

عزت نفس داشته باش

شیخ و شیطان

متفاوت باش

نويسندگان

م . توحیدی

پیوند های روزانه

حمل خرده بار از چین

حمل و سفارش از چین به ایران

فروش جلو پنجره لیفان

پرده اسکرین

کاشی سنتی

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com

امكانات جانبي

RSS 2.0


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





از قیاسش خنده آمد خلق را

در روزگاران گذشته بقالی بود که طوطی خوش‌آواز، سبز رنگ و سخن‌گویی داشت.

طوطی در واقع نگهبان دکان بود و با مشتریان شوخی می‌کرد.

این طوطی با آدم‌ها سخن می‌گفت و در نغمه‌سرایی نیز ماهر و چیره‌ دست بود.

روزی طوطی از گوشه‌ای از دکان به طرف دیگر پرید و شیشه‌ها روغن را روی زمین ریخت.

صاحب طوطی از خانه به دکان آمد و با خیال آسوده و مانند بزرگان آرام و با متانت در جای خود نشست.

بقال دید دکان پر از روغن است و لباسش چرب شده است. عصبانی شد و چنان بر سر طوطی کوبید که پرهای سر طوطی ریخت و کچل شد.

طوطی چند روزی سخن نگفت. بقال با مشاهده‌ این وضع پشیمان شد و بسیار افسوس می‌خورد.

از شدت ناراحتی، ریش و موی سر خود را می‌کند و می‌گفت: افسوس که نعمتم از دست رفت. (سخن گفتن طوطی و نوای او نعمتی بود که از دستم رفت.)

کاش آن زمان که بر سر طوطی خوش‌آوازم زدم، دستم می‌شکست.

برای اینکه طوطی دوباره مثل سابق سخن بگوید، به هر فقیری هدیه و صدقه می‌داد.

پس از سه شبانه روز حیران و درمانده، ناامید در دکان نشسته بود

برای طوطی شکلک در می‌آورد تا شاید طوطی‌اش حرف بزند

روزی درویشی سربرهنه و کچل از آنجا رد می‌شد که سرش مانند پشت طاس و نوعی کاسه صاف بود.

تو چرا بی‌مو و کچل شده‌ای؟ مگر تو نیز روغن شیشه را ریخته‌ای؟

مردم از مقایسه‌ طوطی که آن مرد را مانند خودش تصور کرده بود، خندیدند.

کار مردان خدا را با خودت مقایسه نکن. اگر چه "شیر" خوردنی و "شیر" جنگل یکسان نوشته می‌شوند ولی در معنی متفاوت هستند.

همه مردم جهان از چنین سنجش‌ها و مقایسه‌های نادرستی به گمراهی افتادند. کمتر کسی توانست مردان حق را بشناسد و به مرتبه آنان پی ببرد.

دو نوع زنبور (زنبور معمولی و زنبور عسل) از یک محل تغذیه می‌کنند ولی از یکی نیش و از دیگری عسل تولید می‌شود.

دو نوع آهو (غزال و آهوی ختن) از یک آب و گیاه می‌خورند ولی از یکی سرگین (مدفوع) و از دیگری مشک خالص به وجود می‌آید.

هر دو نی (نی معمولی و نی‌شکر) از یک جا آب می‌خورند ولی یکی توخالی و دیگری پر از شکر می‌شود.

مانند این مثال‌هایی که گفتم، صدها مثال مشابه دیگری وجود دارد که تفاوت زیادی با هم دارند.

چون در این دنیا آدم‌های شیطان‌صفت فراوان هستند، پس شایسته نیست که با هر کسی دوست شویم.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

یک شنبه 18 دی 1401برچسب:,

|